سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دوست از عهده دوستى برنیاید تا برادر خود را در سه چیز نپاید : هنگامى که به بلا گرفتار شود ، هنگامى که حاضر نبود هنگامى که در گذرد . [نهج البلاغه]

پارتی بازی... - فکه [ شناسنامه ، پست الکترونیک ،  RSS  ]
 
آمار بازدید: [امروز : 12] [دیروز: 2] [در کل: 8019]
درباره خودم...
لوگوی وبلاگ...
پارتی بازی... - فکه
لینک دوستان...
جستجو در وبلاگ
اشتراک در خبرنامه...
 
طراح قالب...

نوشته ای از: مجتبی نیکنام در تاریخ: دوشنبه 85/12/21 ساعت: ساعت 7:4 صبح

از شدت عصبانیت دستانم می لرزید.

صورتم سرخ شده بود.

کاغذ را برداشتم.

لرزش قلم بر روی کاغذ و نوشته‌ای تیره بر روی آن

اعترافی از روی نادانی به سیدی بزرگوار

به خانه رفتم

خسته از سختیهای روزگار چشمانم را بستم

در عالم رؤیا

صدیقه طاهره را دیدم، زهرای اطهر(س) در مقابلم ایستاد.

از مشکلاتم گفتم و سختیهای مجله سوره

حضرت فرمودند: با فرزند من چه کار داری؟

و باز گلایه از سید مرتضی و حوزه هنری

دوباره فرمودند: با فرزند من چه کار داری؟

و سومین بار ازخواب پریدم

غمی بزرگ در دلم نشست، کاش زمین مرا می‌بلعید و زمان مرا به هزاران سال پیش‌تر پرت می‌کرد.

مدتی بعد نامه‌ای به دستم رسید :«یوسف جان! دوستت دارم، هرجا می خواهی بروی برو،‌ هرکاری می خواهی انجام بده، ولی بدان برای من پارتی‌بازی شده است،‌ اجدادم هوایم را دارند»

ساعتی بعد در مقابلش ایستادم.

سید جان! پیش از رسیدن نامه خبر پارتی بازی‌ات راداشتم.

منبع: همسفر خورشید

راوی: برادر یوسفعلی میر‌شکاک




کل نوشته های وبلاگ
بهترین قالب های وبلاگ در: http://mojtaba.niknam.ir

 

 
طراح قالب: مجتبی نیکنام *پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم وبلاگ نویسی*